روزانه های آقای مهم

حامد از وقتی نامزدیش بهم خورده با زیبا ترین دخترای شهر رل میزنه . الان عکس دوست دختر جدیدش رو هیستوری گذاشته با یه مشت دری وری عاشقانه. خلاصه اینکه حامدم بلاخره فهمید 99 درصد دخترا زیباییه و 100 درصد پسرا پول!

از صبح دارم به حرکت آروم ابرها توی آسمون نگاه می کنم. از پشت ساختمون ها دارن عبور می کنن. چققققققققققققققققدر آرامش داره 

اومدم وبلاگ دیدم فرزانه باز خدا حافظی کرده ! مطمئنم اگه دیده بودمش دونه دونه موهاش رو می کندم تا این بچه بازیا رو فراموش کنه و بشینه بنویسه.

یه جا گفته دوست داره با فلانی حرف بزنه . می شه با فلانی راحت حرف زد . حرف زد و حرف زد. الان هر چقدر فکر می کنم توی هیچ دوره ای از زندگیم همچین آدمی نبوده. صدها آدم اومدن و رفتن ولی الان جز چنتا شون حتی دیگه اسمشون رو هم یادم نیست. چقدر  خوبه داشتن همچین رفیقایی.

سه روزه اثرش از بدنم خارج نشده. همش دلم میخواد بخوابم. هیستوری عکس گلدونام رو گذاشتم و چقدر تیکه های شیرینی بچه های شرکت بهم انداختن. :)

کارمنون شده فیلم دیدن و سریال دیدن ... با درد معده ساختن!

دلم زن نمی خواد . اما به طرز عجیبی دلم میخواد یه دختر بچه داشتم